تاریخ انتشار : چهارشنبه 7 شهریور 1403 - 17:07
112 بازدید
کد خبر : 1567

به قلم شایان یکتا برای تیم پرهوادار تالش؛

 آغاز قصه تلاش چوکا برای یک صعود تازه در لیگ دو این بار با پژمان

 آغاز قصه تلاش چوکا برای یک صعود تازه در لیگ دو این بار با پژمان
فعال رسانه‌ای و ورزشی‌نویس تالش یادداشتی برای تیم فوتبال چوکا نوشت.

به گزارش مریان خبر ؛ شایان یکتا در یادداشتی برای تیم فوتبال چوکا تالش نوشت:

می‌خواهیم برای‌تان قصه بگوییم؛ قصه از مردمان شهری به قدمت تاریخ، شهر ادب، شهر مردمانی روشن‌فکر، شهر قهرمانان آزاد‌اندیش، شهر قلعه عقاب‌ها همیشه در اوج!

آری سخن از تالش است! شهر زیبایی‌های بکر و فرهنگ ناب، شهر صورت‌های با سیلی سرخ‌شده و چهره‌های شاد.

سرزمین خسته از کم‌مهری‌ها که نفس می‌کشد و می‌خواهد زنده بماند!

شهری که بدون هیچ تردیدی نظیرش را نه کسی دیده و نه توانی برای خلقش دارد.

تالش درست است که شاهراه‌های بزرگ و اتوبان‌های چند طبقه ندارد، درست است که کمربندی ندارد، دودکش کارخانه‌اش روبه‌خاموشی است، نفت و معدن و رانت و نظرکرده ندارد، مهاجرین روزافزون و میهمانان صاحب خانه شده از سر و کولش بالا می‌روند، اما اصالت و ریشه‌ی کهنی دارد که توانسته زیر پای همه‌ی مصیبت‌ها تاب بیاورد تا با آنچه که هنوز از نیاکان‌شان بر جای مانده، دلخوش باشند و شادی تولید می‌کنند.

و اصالتی به نام چوکای بزرگ… با همان ابهت قلعه‌ی عقاب‌های خود؛ با همان قدمتی که هر چقدر سر به عقب بر می‌گردانی پر‌غرور و استوار می‌بینیش و کیفش را می‌بری.

کیف داشتن یکی از انگشت‌شمارترین تیم‌های خصوصی را. کیف داشتن قدمت این تیم گیلان‌زمین را و صد البته هوادارانش را. کیف داشتن تیمی که زیر بلیط هیچ ارگانی نرفته و مستقل و مغرور پابرجا مانده و به همین سبب در این سال‌ها سهمش از کارخانه چوکا همیشه یک آه بزرگ و یک حسرت همیشگی بوده است.

وقتی بنای این تیم را می‌گذاشتند هرگز به ذهن‌شان هم خطور نمی‌کرد این تیم کوچک به‌سان نامش از کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریخ تالش عبور کند و تبدیل به نامی بزرگ و اعتبار تالش شود و جاری بماند و تنها دلیل زنده ماندن و نفس کشیدنش نفس پاکی بود که در نطفه داشت و عشق پرشور و پایان‌ناپذیر هوادارانی که با آن نفس می‌کشند و کنارش زندگی می‌کنند.

عاشقانی که لحظه‌ای تنهایش نگذاشته‌اند و از آلبوم کهنه‌ی خاطرات تا قاب عکس خاک‌گرفته قهوه‌خانه‌ها و مغازه‌های بازار به‌سان یک نشان افتخار در قلب‌شان حفظش کردند و نگهش داشته‌اند.

عاشقانی که اگر نبودند و در همراهی کم می‌آوردند شاید امروز ما از خاطره‌ای گنگ و مبهم به نام چوکا صحبت می‌کردیم، همانطور که امروز شاهین را نداریم و ابومسلم را! اثری از راه آهن و آرارات نیست و برق و ماشین‌سازی. چوکا خوشبخت بود که هواداران و عاشقان پای کاری دارد که وقتی به مو رسید نگذاشتند پاره شود چرا که وقتی ریشه‌ات تنومند باشد، خم می‌شوی اما نمی‌شکنی.

و حالا قرار است دوباره به همت و همراهی همین همراهان همیشگی و گروه مدیریتی باشگاه و صد البته پژمان نوری و بازیکنانش از این فراموش‌خانه لیگ دو کنده شویم و بازگردیم به سطح بالای فوتبال ایران.

کاری را که پیش‌تر در لیگ دو چوکا تکرار کرده و چقدر دلنشین است این تکرار!

حالا مانند آن فرارهای دوران بازیگری پژمان از گوشه زمین، مانند آن نیم‌خیز شدن‌های صد هزار هوادار برای وی داخل ورزشگاه، به مانند آن نفسی که حبس می‌شد و فریادی که چند ثانیه پس از زدن ضربات او به انفجار می‌رسید، در تالش همه چشم‌انتظار هستند که با پژمان نوری و شاگردانش فریاد پیروزی سر دهند و ماجراجویی‌های تازه را در لیگ‌های بالاتر با هم ادامه دهند.

به همین سبب است دوباره اینجا در تالش همه امیدوار شده‌اند و یقین پیدا کرده‌اند که قرار است شادی به شهر بازگردد و تردید نکنید که فوتبال ایران از همین حالا، روز بازگشت دوباره چوکا تالش را به انتظار نشسته است.

زمان پرواز این عقاب ما دوباره فرا رسیده و ما باز خواهیم گشت…

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 1 در انتظار بررسی : 1 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.